قیچی رو دستش گرفت

نشست جلو آینه

شروع کرد به  کوتاه کردن موهای جلوی سرش 

هعی کوتاه کرد و دید کج و کوله شده

نیم سانت

یک سانت

یک سانتِ دیگه 

تا به خودش اومد دید شده شبیه .


خشکش زده بود و چشماش داشت از حدقه میزد بیرون

پلک هم نمیزد

بهش گفتم نگران نباش زمان درستش میکنه

 انگار نه انگار!!!! اصلا گوشش بدهکار نبود.

تا گفتم:"درک میکنمت",یهو توپید به من : 

بابا بس کن دیگه,تو اصلا میفهمی الان چه حالی هستم؟

گفتم:وجدانا میخوای دقیییییقا بگم چه حالی هستی؟

زد زیر خنده و گفت:خب بگو


گفتم:حال اونی که به رای داده 

و تقویم گذاشته جلوش,هرروز تا 1400 میدوه تا ببینه کی زمان میره جلو و اوضاع عوض میشه لامصب

تو هم صبر کن تا موهات  بلند بشه تا بتونی بری سلمونی!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیکاسو هنر ŌpěňŽōō لوازم جانبی و قطعات یدکی خودرو جزوه ها سفر روح کهربا فان فقط برای تو آپدیت نود32, یوزرنیم و پسورد نود32, لایسنس فعال سازی ورژن 10، 11، 12 نود32 پرسش مهر چاپ کاتالوگ و چاپ فوری